رفتن به محتوای اصلی

آشنایی با شهدای شاخص سال 1402

شهید شاخص
شهدای شاخص سال 1402 معرفی شدند.
شهدای شاخص

شهدای شاخص سال 1402 سرانجام پس از بررسی های لازم توسط سازمان بسیج مستضعفین معرفی شدند. شهید حسن جنگجو و شهیده شهناز حاجی شاه بعنوان شهدای شاخص سال 1402 انتخاب گردیدند. در این مطلب به بیان بخشی از زندگی پربار این دو شهید شاخص خواهیم پرداخت.

شهید حسن جنگجو:

شهید حسن جنگجو متولد سال 1346 در شهر تبریز می باشد. ایشان از رزمندگان لشکر عاشورا بود که از عنفوان جوانی یعنی از سن 16 سالگی وقتی که دشمن بعثی جنگ نابرابر را علیه کشورمان آغاز کرد راهی جبهه‌های نبرد شد. در جبهه ایشان را با توجه به سن کم در آشپزخانه به خدمت گرفتند، اما در اعزام اول به غرب با شهید چمران آشنا شد و با ضمانت ایشان از آشپزخانه به خط مقدم راه یافت و در رکاب شهید چمران به گروه جنگ‌های نامنظم ملحق شد.

شهید جنگجو

پدر شهید حسن جنگجو ولایت‌مدار و مرید امام و انقلاب بود و برادران وی نیز دوشادوش او  در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل حضور داشتند. شهید حسن جنگجو با شهید چمران در گروه‌های چریکی نامنظم و از دهلاویه تا سوسنگرد در جبهه‌های مختلف حضور داشت و 10 بار اعزام به جبهه در کارنامه عملیاتی او دیده می‌شود. وی در اکثر عملیات‌ها از جمله عملیات مسلم ابن عقیل در سومار، جزایر مجنون، سوسنگرد، فتح‌المبین، والفجر۴ و خیبر حضور یافت و در نهایت در سال 13۶۲ به فیض شهادت رسیده و پیکرش در سن 22سالگی و پس از عملیات خیبر مفقودالاثر شد. در نهایت پیکر پاک این شهید والا مقام بعد از 34 سال به میهن بازگشت. ایشان به تعبیر همرزمان؛ در طول عمر پربرکت خود نمونه یک بسیجی شجاع، صبور، شاداب و نترس و به تمام معنا مرد بود.

اما جدای از خصوصیات اخلاقی، عکس معروفی نیز از ایشان به یادگار مانده است که نشان صلابت و ایثار این رزمنده دوران دفاع مقدس است.

نکته جالب دیگر در این خصوص اینکه مادر بزرگوار شهید نیز بلافاصله پس از پیدا شدن پیکر فرزند شهیدش به دیدار حق شتافت.

شهید

 

شهیده شهناز حاجی شاه:

امدادگر و طلبه بسیجی شهیده «شهناز حاجی شاه » متولد 1333 دزفول، دلاور زنی است که در روزهای جوانی عمر پربرکت خویش تمام همت خود را صرف جهاد در مقابل دشمن متجاوز نمود و در پشت جبهه با یاری رسانی به رزمندگان اسلام، نام خود را بر بلندای این مرز پرگهر جاودانه کرد و در نهایت در هشتم مهر ماه 1359 در سن 26 سالگی و در روزهایی که خونین شهر قهرمان در انتظار شمیم آزادی روزگار می گذراند به دیدار معبود خود شتافت.

شهناز، دیپلمش را که گرفت، درس حوزه را شروع کرد. خیلی فعال بود. یک انرژی تمام نشدنی داشت. در کتابخانه فعالیت می کرد. در مسایل زندگی، شرکت می کرد و دوره های مختلف آموزشی، مذهبی و رزمی را دیده بود. یک سال قبل از شروع جنگ، برای مبارزه با قاچاق مواد مخدر، مسلح شده بود.

یکبار هم چهل نفر از خواهران را جهت آموزش مسائل دینی به قم برد. بعدش هم آنها را برای آمادگی نظامی به شلمچه برده بود که همان جا یکی از آنها در شط افتاده بود که شهناز با زحمت فراوان او را از آبها بیرون آورده بود. او در این راه سختی های زیادی را متحمل شده بود.

قبل از شروع جنگ، چندبار عراقی ها برای شناسایی وارد خرمشهر شده بودند. این خبر، خیلی زود بین بچه های محل و مسجد، پیچید. شهید احمدی، درباره احتمال حمله عراق با ما صحبت کرد. همان موقع در مرز، پست های نگهبانی گذاشتند. با ما و خواهران هم در مورد وظایفی که هنگام حوادث احتمالی باید انجام می دادیم، صحبت کردند. این هشدارها خیلی کمک می کرد. به همین جهت یک برنامه فشرده تعلیمات نظامی، مخصوص خواهران در «حسینیه اصفهانی ها» گذاشتند. تعداد خواهران، پنجاه نفر می شد. آن روزها من و شهناز کمتر می توانستیم به خانه برویم.

وقتی جنگ شروع شد، او در بیمارستان طالقانی خرمشهر از جان، مایه می گذاشت. دیگر شب و روز نداشت.

برادر بیگی مسئول یکی از گروه های رزمنده: در جریان خرمشهر ، تعدادی از خواهران واقعا رشادتشان از خیلی از مردها بیشتر بود. خواهر «شهناز حاجی شاه» که چند روزی مهمان گروه ما بودن، از نظر اخلاق، شجاعت و ایثار و تقوا، طهارت و عزت نفس الگو بود، مردانه می جنگید. با وجود شدت درگیری ها در این چند روز کسی تار و مویی از ایشان ندید و کلامی به جز سلام نشنید. وقتی برای استراحت به عقب بر می‌گشتیم او به سرعت مشغول آماده کردن غذا می‌شد. شهناز حاجی شاه سر انجام به آرزویش رسید.

شهیده

در جلوی مقر همیشگی اش، مکتب قرآن زمانی که آمده بود برای سنگرها غذا ببرد همراه با یکی از دوستانش، شهناز بر اثر اصابت آتش دشمن به شهادت رسید. غیر از شهناز، دو تن از برادرهایش به نام‌های محمد حسین و ناصر نیز در خرمشهر شهید شدند.

شهید حاجی شاه

 

دسته بندی